می بخشیدم!
«بخشش»،
- این آب راهه همیشگی -
تنها گذرگاه آدم هاست
از صخره های دردناک زندگی
اگر به دیروز صبح باز می گشتم
در مورد آن زن عطر فروش
یا آن مرد دست فروش
اینطور قضاوت نمی کردم.
باید بپذیرم
تصور من از مردم، آیینه «رفتار» آنهاست
نه «افکارشان»
- مردم در رفتار مختلفند -.
اگر به دیروز صبح باز می گشتم
دوباره با احترام و صبر پای صحبتش می نشستم،
«بزرگترها»همیشه درس هایی برای زندگی بهتر
در چنته دارند.
یادمان باشد:
اگر به دیروز صبح باز می گشتم
دست نحیف آن پیر مرد را
- از سر غرور-
رها نمی گردم
همه ما «ناتوان» هستیم
یکی ناتوان در غلبه بر جاذبه زمین
یکی چون من
ناتوان از غلبه بر جاذبه نفس.
اگر به دیروز صبح باز می گشتم
با خواهرم
- که اشتباه کوچکی کرده بود -
آرام تر سخن می گفتم
سیل ها همیشه دشمنی می کنند
این
«آب های آرام» هستند
که در دل سخت زمین نفوذ می کنند.
اگر به دیروز صبح باز می گشتم
کمی بیشتر می خواندم
و کمی کمتر می خوابیدم
«روشنی»
این روزها
در خطوط خوابیده کتابی است
که بیدار می کنند.